شهید حسین خورشیدی
شهید حسین خورشیدی خورشیدکلایی نام پدر : حسن تاریخ تولد :1337/07/16 تاریخ شهادت : 1360/09/19 محل شهادت : گیلان غرب وضعیت تاهل : متاهل یگان : لشگر 10 سید الشهدا نوع عضویت : بسیج مسئولیت : فرمانده تحصیلات : متوسطه کد شهید : 3512 رسته : پیاده نام مادر : ام کلثوم شهدایی نحوه شهادت : اصابت ترکش،خونریزی داخلی گلزار : گله محله تاریخ تدفین : 1360/12/30
زندگینامه ازشهید حسین خورشیدی
غروب شانزدهم مهر 1337 که خورشید عالمتاب روی در نقاب زیبای شب می کشید. خورشیدی در خانه مش حسن طلوع کرد که شعاع تابشش تا آنسوی دوران، خلایقی را کفایت خواهد کرد. اسمش را حسین نهادند در خاندان خورشیدی.
حسین در خانواده ای مذهبی و زحمتکش طلوع کرد؛ در عنفوان نوجوانی بود که پدرش را از دست داد. انس با روحانیت اصیل و شرکت در مجالس و محافل سیاسی- مذهبی گرایش به اسلام ناب محمدی( صلی ا... علیه و آله) را در او پدید آورد و از سال 1356 بود که به صورت جدی وارد مبارزات انقلابی شد.در محرم سال 1357 که هیأت امنای محله خورشید کلا تحت فشار و تأثیر ساواک و شهربانی، اقدام به تعطیلی تکیه و عزاداری سالار شهیدان نمودند به همراه چند تن از نیروهای انقلابی و حزب ا... محل، اقدام به شکستن قفل تکیه و بر پایی مراسم عزا نمودند .
که این عمل موجب درگیری جوانان انقلابی محل با هیأت امنای سابق محل شد که اولین ضربات این درگیری متوجه این شهید سعید شد. پس از پیروزی انقلاب نیز در زدودن آثار فحشا و منکر از سطح شهر و تعطیل مشروب فروشی ها تلاش وافری نمود. در آستانه پیروزی انقلاب بود که ازدواج نمود. مراسم عروسی را تا ورود حضرت امام (ره) به تعویق انداخت و در شب 12 بهمن 1357 همسر خود را به خانه محقر و در عین حال نورانی خود برد.
حسین عزیز ما چون خود را از انقلاب و انقلاب را از خود می دانست در پاسداری از انقلاب و دستاوردهای انقلاب از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و علیرغم آنکه در آزمایشگاه مهر کار می کرد لیکن بعد از آن به سپاه و دیگر نهادهای برآمده از انقلاب رفته و به نحو مقتضی از انقلاب پاسداری می نمود.
در جبهه اقتصادی و به دلیل وجود تنگناهایی که به واسطه کمبود امکانات وجود داشت. در« توزیع شورایی اقلام» بین اهالی محل فعالیت می نمود که از عدالتش خاطره ها در ذهن اهالی محل وجود دارد.
در عرصه مبارزۀ ایدئولوژیک با ضد انقلاب، روشنگری ایشان موجب هدایت و جدایی بعضی از اعضای جوان گروهک منافقین شده بود تا حدی که خشم این سازمان را برانگیخت و در یک مرحله 12 تن از مزدوران منافقین در کوچه « شش دری» سابق بر او هجوم آوردند و آنچنان او را زدند که یک دندانش شکست.
با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله با ثبت نام در بسیج به پادگان المهدی چالوس اعزام شد و پس از گذراندن دوران آموزش نظامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل عزیمت نمود.
شهید عزیز ما اعزام آخرش، در حالی برای چندمین بار به جبهه رفته بود، که چشم انتظار تولد فرزند دومش بود.
در نهایت این عاشق دلسوخته حضرت بقیه ا... (عج ا...) در بامداد جمعه 1360/09/20 و در ابتدای عملیات مطلع الفجر با رمز ( یا مهدی) (عج ا...) در صف سربازان خونین زره آن جناب قرارگرفت. پیکر مطهر و معطر این شهید عزیز نیز پس از 70 روز در جمعه ای دیگر پس از مراسم نماز جمعه بر دستان امت حزب ا... تشییع شد.
باشد که در جمعه موعود، در عصر ظهور، بار دیگر برای عزیز غایب از نظر، سلاح در دست گرفته و از حریم اسلام پاسداری نماید.
به امید آن روز و به امید زیارت آن فرمانده کل و سرباز کوچکش حسین خورشیدی
وسلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا و حشرنا ا... معه
خاطرات کوتاه از شهید حسین خورشیدی
فرزند شهید : در اوایل انقلاب که نماز جمعه به تازگی برگزار می شد و هنوز محل و سقف مشخصی در بابل برای این امر بنا نشده بود، در نماز جمعه شرکت می کرد. در یکی از نمازهای جمعه باران شدیدی شروع شد که به همین دلیل بعضی از برگزارکنندگان که به عنوان محافظ در آن مکان حضور داشتند خود را به قسمتی که سقف داشته باشد رساندند ولی مشاهده کردند که شهید خورشیدی تا آخر نماز در همان مکان خود باقی مانده بود و نماز را زیر باران خواند .
خواهر شهید : شهید بسیار سعه صدر داشت . در کارهایش نظم و ترتیب داشت .دارای صبر و استقامت بودند .در میان مردم از نظر اخلاقی زبانزد بودند . بسیار گشاده رو و همیشه تبسم بر لب داشتند . بسیار صادق و راستگو بودند. نسبت به حق الناس بسیار حساس بودند. قرآن می خواند و با خدا رازو نیاز می کرد. نمازش هیچگاه ترک نمی شد. در نماز جماعت شرکت می کرد .
متن نامه ای که شهید برای یکی از برادران محل نوشته بود...
چه زیباست لحظه ای که تفنگ از زمین کنده می شود و به سوی دشمن نشانه می رود. و چه شیرین است آن هنگام که در خون خود می غلطیم و با شهد شهادت سیراب می شویم.
تاکنون من مرده بودم و این لحظه های آغاز جهاد و شهادت است که احساس می کنم زنده ام و زندگی غرور آفرین را در پیش روی دارم.
با یک دنیا مسّرت و دلبستگی در سنگر نشسته ام و هرلحظه بهشت زیبا را در مقابل چشمهایم می بینم.نزدیک است از خوشحالی پرواز کنم چرا که جائی نشسته ام که سینه آمریکا و دست پروردگان او و سر دسته منافقین صدام یزید را نشانه می روم.
شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوت می رساند. چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل ُرز خوشبوست.
پروردگارا، شهادتم را در راه دین و قرآن که خاری در چشم دشمن اسلام می باشد قبول فرما.
شهادت شربتی است که هر کس توان آن را ندارد که بنوشد، مگر اینکه از مال و جان و زن و فرزند خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند.
ای خدا ترا به عزیزترین خونهای تاریخ ساز عالم که، خون شهیدان کربلاست قسمت می دهم، شهادت این شربت معنوی را نصیب من گردان. اگر من کشته شدم راهیست که با میل خودم آمدم و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی این کشته شدن وشهادت مارا قبول کند و بپذیرد.
من آموختم که زندگی نکبت بار است و نباید منتظر باشیم که مرگ فرا رسد بلکه باید سراغ مرگ برویم. مگر انسان یک دفعه بیشتر می میرد؟ پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد من با کمال میل به این جبهه مقدس که برای پیروزی اسلام است می روم و چون ما به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشدیم تا راحت باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم. نه، این ارزشی ندارد. خلق شده ایم تا آزمایش شویم. اینجا برای من خیلی خوب است. چون جنگ با کفار لذتی بزرگ دارد.خدایا بهترین لذت های آخرتی و دنیایی را به من عطا کن وآن لذت بهترین که می دهی در عبادت کردن قرار ده. با آگهی به راهم امیدوارم که در این راه به شهادت نائل می آیم.
شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می کشد.
شهادت نقطه اوج آرزوی مسلمین است.
شهادت قلّه رفیع انسانیت است.
ما به آغوش شهادت می رویم و به سویش پرواز می کنیم.
سوگند به شهادت که آرزوی من است،هر چه بیشتر به مأموریت می آیم، بیشتر به شهادت هم عشق می ورزم. زمانیکه شهادت همسنگرم را می نگرم غبطه می خورم. و می گویم آن فرد لیاقت داشت ولی من ندارم. سعی می کنم کمتر گناه و بیشتر برای خدا کار کنم که خدا مرا پذیرفته و آرزوی مرا برآورده سازد. شهادت حد نهایی تکامل یک انسان است. برترین آرمان و نهادم پیروزی اسلام و امام خمینی است.آرزو و عزمم این است که نمیرم تا هنگامی که دشمن را بلرزه بیاندازم تا بفهمد اسلام ،آن هم اسلام راستین فقط در پیروزی از خط امام خمینی است وبس.
برادر رزمنده تان حسین خورشیدی والسلام